تر و خشک- پروژه‌ی چاپ‌دستی اا 2018/11/2
میدان حر- اچینگ و درای‌پوینت، ۱۲ در ۸ سانتی‌متر، ۱۵ نسخه پارک ملت- اچینگ، ۱۹.۵ در ۱۴.۵ سانتی‌متر، ۱۵ نسخه بدون عنوان- اچینگ، ۱۵ در ۱۰ سانتی‌متر، ۵۰ نسخه مسواکت همیشه اینجا می‌مونه- اچینگ، ۱۶.۵ در ۱۱.۵، ۵۰ نسخه

من ۲۵ ساله‌ام و در تهران زندگی و نقاشی می‌کنم. اولین خانه‌ای که در تهران داشتم در نزدیکی میدان حر بود. برای همین نماد زندگی در تهران برایم برج آزادی یا برج میلاد نیست؛ میدان حر است: مردی لخت و مغرور، بیرون آمده از اسطوره‌ای کهن با یک اژدها که شهرداری منطقه‌ی یازده به آن کاغذ رنگی آویزان کرده و یک چراغ راهنمایی بغلش چسبانده.

در آپارتمان کوچک میدان حر با دو نفر از دوستانم زندگی می‌کردم و درنتیجه مجبور بودم یا کوچک نقاشی کنم یا از خانه بیرون بروم و نقاشی کنم. وقتی از خانه بیرون می‌رفتم معمولا با طبیعت سر و کار نداشتم بلکه شهر روبرویم بود ولی سعی داشتم شهر را طوری نقاشی کنم که اگر طبیعت بود طبیعت را نقاشی می‌کردم. معمولا نقاشی داخل شهر را تبدیل به پیک‌نیک می‌کردم؛ مخصوصا اگر می‌خواستم به پارک ملت بروم.

قبل از این‌که نقاش شوم دانشجوی معماری بودم. دروازه‌ی دانشگاه تهران برایم به‌معنای گامی جدی برای نقاش شدن بود. هروقت نگاهش می‌کنم خوشحال می‌شوم، نه فقط چون زیباست بلکه چون من را یاد تصمیمی شجاعانه می‌اندازد. و البته همانقدر هم برای من و بیشتر برای آدم‌هایی که سال‌ها اینجا را با اتفاقات غم‌انگیز و خشونت‌بارش دیده‌اند ناراحت‌کننده است. نشانی از امیدهای از دست‌رفته، گوشه‌گیری و فرار. .

بعضی ‌وقتها می‌روم روستای مادرم یا با دوستانم می‌رویم در طبیعت چادر می‌زنیم و روی چمن لم می‌دهیم. اینجور موقع‌ها است که واقعا طبیعت نقاشی می‌کنم. یک‌بار رفتیم ویلایی در شمال و در توالتش یک‌عالمه مسواک بود. آب قطع بود و منتظر بودم آب وصل شود و داشتم به مسواک‌ها نگاه می‌کردم. هر مسواک نماینده‌ی یک نفر است. برای همین کسی مسواک کسی را دور نمی‌اندازد چون اگر کسی مسواکش را جا بگذارد انگار همیشه قرار است یک‌روز برگردد.

نگاه کردن به تصویر دوستانم را دوست دارم. برای همین زیاد از رویشان تصویر می‌کشم. به‌ویژه وقتی خوشحالند یا ناراحتند یا دارند موهای همدیگر را کوتاه می‌کنند. تنها بودن در یک اتاق را هم خیلی دوست دارم. مخصوصا اگر خودم تنها باشم و اتاقم بزرگ باشد و بتوانم همه‌ی کارهایم را همان داخل انجام دهم. یا این‌که به یک نفر بگویم بیاید لخت شود تا نقاشی‌اش کنم.

داخل انباری یک دبه دارم که داخلش اسید نیتریک است. نیتریک اول بی‌رنگ است ولی بعدا آبی شفاف می‌شود. وقتی درش را باز میکنم بخارش ریه‌هایم را جلا می‌دهد. ازش برای این‌که روی صفحه‌های مس حکاکی کنم کمک می‌گیرم. این چند ماه خیلی اسید نفس کشیدم و بیست و دوتا کلیشه درست کردم. کلیشه‌ها در مورد میدان حر، تهران، خودم، دوستانم، هواپیما و چیزهای دیگرند.

مرسی از مصطفی، از پری، از بقیه، از نیتریک اسید، از معادن مس کرمان و از شما که چاپ‌هایم را نگاه می‌کنید.

سلف‌پرتره در حال کار کردن- اچینگ، ۲۵ در ۲۰ سانتی‌متر سلف‌پرتره در حال کار کردن- اچینگ، ۲۵ در ۲۰ سانتی‌متر